می دانم چه بنویسم، و می فهمم در این روزها در حال تجربه ی چه مسئله هولناکی ام. اما بی اندازه وحشت زده ام، گیج و افسرده. و وقتی با خود تنها می شوم، ناآگاهانه بغضی گلویم را می گیرد که سنگینی اش تمام روحم را می فرساید. یک فرسایش عظیم که نمونه اش را در زندگی خود کمتر به یاد می آورم.
درست یادم است روزی را که نامه شهین برای اولین بار به دستم رسید. نامه ای که 30 سال پیش نوشته شده بود؛ از زبان زنی که عمیق ترین زجرهای انسانی را به خود دیده، بارها به مرگ رسیده و دوباره زنده شده. زنی رنجور و عاصی که روزگار امانش را بریده است، و از سال های تلخ زندان می نویسد و لحظه های اندو در کشاکش [شخصی]...
ما را در سایت در کشاکش [شخصی] دنبال می کنید
برچسب : مردگی,خون مردگی,دلمردگی, نویسنده : abraam1 بازدید : 237 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 10:44